حالا تو هی نباش !!!
همین که میدانم صبح ها چه ساعتی بیدار میشوی ، کافیست ...
همین که میدانم دقیقا چه ساعتی از شب غرق در خوابی ...
همین که میدانم کدام آهنگ برایت عزیز است
و بارها گوش می دهی ، برایم کافیست ...
حالا تو هی نباش !!!
بلاخره آوازه ی من به گوش تو خواهد رسید ... شاید سال ها بعد ...
نمیدانم ...
شاید خیلی سال بعد پسرت که عاشق شد ...
وقتی دیدی دیوانه وار عشق میورزد به دختری که " او را نمیخواهد "
بی اختیار مرا یاد کنی !!! میبینی ؟!
حتی خیلی سال بعد هم هنوز هستند پس لرزه هایی که تو را به هم بریزند !
آوازه ام را به گوشت می رسانم ... یکروز بشکنی وقتی که ...
پسرت را در آغوش میگیری ...
به خودت میایی و زیر لب میگویی ...
" چقدر شبیه یک نفر هستی "
و آن یک نفر قطعا من هستم ...
نظرات شما عزیزان: