داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد … !
عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
موضوعات مرتبط:
کنارم که باشی
آنقدر آرام می شوم
که فراموش میکنم
باید نفس بکشم!
حالا تو هی نباش !!!
همین که میدانم صبح ها چه ساعتی بیدار میشوی ، کافیست ...
همین که میدانم دقیقا چه ساعتی از شب غرق در خوابی ...
همین که میدانم کدام آهنگ برایت عزیز است
و بارها گوش می دهی ، برایم کافیست ...
حالا تو هی نباش !!!
بلاخره آوازه ی من به گوش تو خواهد رسید ... شاید سال ها بعد ...
نمیدانم ...
شاید خیلی سال بعد پسرت که عاشق شد ...
وقتی دیدی دیوانه وار عشق میورزد به دختری که " او را نمیخواهد "
بی اختیار مرا یاد کنی !!! میبینی ؟!
حتی خیلی سال بعد هم هنوز هستند پس لرزه هایی که تو را به هم بریزند !
آوازه ام را به گوشت می رسانم ... یکروز بشکنی وقتی که ...
پسرت را در آغوش میگیری ...
به خودت میایی و زیر لب میگویی ...
" چقدر شبیه یک نفر هستی "
و آن یک نفر قطعا من هستم ...