چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های بارون پاکه ..
میگم مهم نیست ...
اما وقتی اسمشو می شنوم داغ دلم تازه میشه
میگم مهم نیست ...
اما تا بهش فکر می کنم اشک تو چشام جمع میشه
میگم مهم نیست ...
اما در تنهایی همش باهاش حرف می زنم
میگم مهم نیست ...
اما بعضی وقتها دستم میره رو شمارش که زنگ بزنم نزنم بزنم
میگم مهم نیست ...
اما دلم واسه صداشو خنده هاش لک زده
میگم مهم نیست ...
اما شبا تا صبح خوابم نمیبره با خودم میگه یعنی داره چیکار میکنه
میگم مهم نیست ...
میدونم چقدر مهمه میدونم چقدر دوستش دارم
میگم مهم نیست ...
میگی بگو مهمه
اما نیست !!!
آره مهمی اما نیستی ...!
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیقِ شش دانگ
یک آرامِ دل ،
کسی کِ امتحانش را در رفاقت پس داده
و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد
رفیقی کِ
من نگویم و او بشنود...
بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببیند...
رفیقی کِ بگویمش برو ، اما بماند
کِ نرود ،
وقتی ماندنش آرامم می کند
نیســت...
دلم گرفته ایـن روزها ....!!
پر از اشڪم ولیـ میخندم
بـہ قول فروغ ڪـــــہ میگفت : شهامت میخواهد ڪـــــہ سرد باشیـ و گرم بخندیـ
هيچ شباهتی به يوسف ندارم...
نه رسولم,نه زيبايم,نه براي كسي عزيزم,نه چشم به راهي دارم...
فقط...
در " چاه " افتاده ام!!!
رفتــآر ِ عــآشقـآنه ى ِ زَن رآ بــآیـ د اَز دلتنگـــیش فهـــمیـد !
از شـــوق ِ بــى تــآبـیش بــرآى ِ دیــدآر !
اَز حــس ِ كــودكــآنه اَش بــرآى ِ آغـــوش !